معنی لقب هرمز
حل جدول
ترکزاد
لغت نامه دهخدا
هرمز. [هَُ م ُ] (اِخ) بندر... رجوع به هرمز (جزیره ٔ هرمز) شود.
هرمز. [هَُ م ُ] (اِخ) ابن شیرویه. رجوع به هرمز چهارم شود.
هرمز. [هَُ م ُ] (اِخ)... ابن شاپور. رجوع به هرمز اول و ساسانیان شود.
هرمز. [هَُ م ُ] (اِخ)... ابن خسرو. رجوع به هرمز چهارم و ساسانیان شود.
هرمز. [هَُ م ُ] (اِخ)... ابن نرسی. رجوع به هرمز دوم و ساسانیان شود.
هرمز. [هَُ م ُ] (اِخ)... ابن یزدجرد. رجوع به هرمز سوم و نیز رجوع به ساسانیان شود.
هرمز. [هَُ م ُ] (اِخ) نام سردار ایرانی که با خالدبن ولید حرب کرده ودر کاظمیه کشته شد و «اکفر من هرمز» که در امثال عرب آمده مراد این هرمز است. (یادداشت به خط مؤلف).
هرمز. [هَُ م ُ] (اِخ) ابن بلاش. رجوع به هرمزان بن بلاش شود.
هرمز. [هَُ م ُ] (اِخ) ابن بیزن. رجوع به هرمزان بن بلاش شود.
هرمز. [هَُ م ُ] (اِخ) الوالبی، مکنی به ابوخالد تابعی است. (یادداشت به خط مؤلف).
هرمز. [هَُ م ُ] (اِخ) قلعه ای است میان قدس و کرک. (منتهی الارب).
هرمز. [هَُ م ُ] (اِخ) فرشته ای که امور و مصالح روز هرمز - یعنی روز اول هر ماه -به او تعلق دارد. (برهان). نام فرشته نیست نام خداست. (حاشیه ٔ برهان چ معین). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
هرمز. [هَُ م ُ] (اِخ) تنگه ٔ... میان خلیج فارس وبحر عمان. (فرهنگ امیرکبیر). جزیره ٔ هرمز در کنار این تنگه واقع است آب خلیج فارس در این ناحیه شورتر از نقاط دیگر است. (از جغرافیای طبیعی کیهان ص 102).
هرمز. [هَُ م ُ] (اِخ) مکنی به ابوکیان مولی رسول اﷲ، صحابی است. (یادداشت به خط مؤلف).
معادل ابجد
384